عرب قومی سامیتبار است که درشبه جزیره عرب شام و شمال آفریقا زندگی میکنند.
مراد از عرب اکنون ساکنان شبه جزیرهٔ عربستان ، اکثر ساکنان عراق و سوریه ، جنوب ترکیه ، اهالی عرب ایران، اهالی عرب فلسطین، لبنان و اردن، سرزمینهای شمالی قاره آفریقا یعنی کشورهای مصر، لیبی، تونس، الجزایر، مغرب، صحرا، موریتانی، و مناطقی از سرزمینهای جنوبی تر آن است. پیش از اسلام مراد از عرب مردمی بودهاند که در جزیرةالعرب زندگی میکردند زیرا مردم عراق و شام از ملتهای سریانی و کلدانی و نبطی و یهود و یونان و مردم مصر قبطی بودهاند و مردم مغرب از بربران بودهاند و همچنین مراد از قوم عرب پیش از اسلام، مردم بادیه نشین در جزیره العرب است که در جهت شمال جزیره العرب و شرق وادی نیل سکونت داشتهاند. و واژه عرب برابر بودهاست با بدو یا بادیه و آب خستِ عرب بنام عربة نامیده میشد.
فرزانه بهرام بن فرزانه فرهاد تاز، نام یکی از پسران سیامک بوده و تازیان از نسل اویند و از بعضی تواریخ نیز چنین معلوم میشود که تاز پسرزاده ٔ سیامک بن میشی بن کیومرث بوده و پدر جمله ٔ عرب است و نسب تمام عرب به تاز میرسد چنانکه نسب همه ٔ عجم به هوشنگ شاه میرسد. (آنندراج) (انجمن آرا)... و در سراج اللغات نوشته که تازی بمعنی عربی و این منسوب به تاز است چون لفظ تاز بمعنی تازنده نیز آمده و در اوائل اسلام عربان تاخت و تاراج بسیار در ایران کردهاند، بدین جهت نسبت به تاز کرده. (غیاث اللغات). بعضی حدس زدهاند که تازی اصلاً بمعنی چادرنشین است، از کلمه ٔ تاژ و تاز بمعنی چادر و خیمه و یاء نسبت، و همیشه آن را مقابل دهقان آرند. پس دهقان بمعنی روستانشین و تازی بمعنی چادرنشین است، طوائف چادرنشین که ییلاق و قشلاق کنند، مقابل دهقان که ساکن و تخته قاپو باشد. طبق این حدس کلمه ٔ مورد بحث بار اول بمعنی مطلق چادرنشین بودهاست و سپس بمعنی خاص تری فقط بر عرب اطلاق شدهاست. مردم چین عرب را تاش نامند و این تاش مأخوذ ازکلمه ٔ فارسی تاژی یا تازیست که بمعنی چادرنشین است و این نشان میدهد که مردم چین در اول عرب را بتوسط ایرانیان دریانورد و تجار برّی ایران شناختهاند.
مردم عرب به زبان عربی سخن میگویند، در کشورهای شمال آفریقا مناطقی چون الجزایر و لیبی اقلیتهایی به فرانسوی نیز سخن میگویند . عرب تباران بسیاری در کشورهای اروپایی منجمله در کشور فرانسه زندگی میکنند که ریشه بسیاری از آنها به سرزمینهای شمال آفریقا باز میگردد . یکی از مشهورترین این افراد زین الدین زیدان بازیکن پیشین تیم ملی فرانسهاست. این زبان از خانوادهی زبانهای سامی است گرچه تاثیرات فراوانی بر زبان پارسی (از خانوادهی زبانهای هندواروپایی) داشته است.
تاریخ اعراب تاریخی پر از تحولات دینی، سیاسی و فراز و فرودهای اجتماعی است . مهمترین و نامدارترین دولتها و پادشاهیهای عربی دولت و مملکت «سبا » بود که در جنوب دولت معین و شمال دولت قتبان وشمال غربی حضرموت واقع بود، و کم کم اسم وشهرت آن بردیگر کشورهای نزدیک غلبه نمود. آغاز تشکیل این دولت به گمان قوی ازسده هشتم یا آغاز سده نهم پیش از میلاد مسیح است. از این زمان تا براندازی دولت خودکفای یمن در دست حبشیها در ۵۲۵ مسیحی (میلادی) تاریخ پادشاهی «سبأ» به چهار دوره تقسیم میشود که در واقع دو دوره نخست آن دولت سبأ بمعنی ویژه بوده و در دو دوره بعد اگر چه اسم دولت «عنوان سبأ» داشت اما بیشتر نفوذ وحکومت در دست اقوام دیگر یمنی بود. حدس قوی میرود که این چهار دوره با چهار رخداد توام است یعنی پایان نخستین و آغاز دومی با براندازی کامل (یا از دست رفتن موقع مهم) دولت معین وابتدای سومی با از میان رفتن دولت قتبان وبالا گرفتن نفوذ ریدان و حِمیرها وابتدای چهارمی با استیلای اولی حبشه وانقراض دولت حضرموت مقارن است.
دوره نخست پادشاهی کهنه که باسم «مکارب» یعنی (سبأ) نامیده میشود از ابتدای امر دولت سبأ تا حدود قرن ششم قبل از میلاد مسیح (یا اواسط قرن هشتم) فرمانروای مملکت سبأ بودند. اسامی چند تن از این پادشاهان سبأ از کتیبهها بدست آمده که روی همرفته پنج اسم میشود (یعنی اسامی مکرر میشود) و با احتمال قوی ۱۴ نفر از آنها یک سلسله را تشکیل میدهند که پشت بر پشت در مملکت سبأ حکمرانی کردهاند. چند نفر از آنها اسم مشابه مانند: یثعمر یا یثمر دارند.
نام عرب بصورت نوشتاری برای نخستین بار در سنگنوشتهای آشوری بتاریخ ۸۵۳ پیش از میلاد آمدهاست. در آن سنگنوشته شلمانسر سوم (Shalmaneser III) در ضمن نام بردن از مردمانی که از او در نبرد کرکر شکست خوردند از شاهی به نام گیندیبو از ماتو اربای (سرزمین عرب) نام میبرد. همچنین در سنگنبشتههای دوره هخامنشی در ایران از مردمان سرزمین Arabaya به عنوان یکی از ملتهای پیرو شاهنشاهی هخامنشی نام برده شدهاست.عربها گهگاه به مرزهای ایران نیز حملاتی میکردند. یکی از بزرگترین این حملات در زمان شاپور دوم انجام گرفت که شاپور به سختی آنان را سرکوب کرد. چنین گفتهاند که او شانههای عربها را سوراخ کرد و از میان آن ریسمانی را گذراند؛ از این رو بدو لقب شانه سنب (ذوالاکتاف) دادند. ولی بزرگترین این حملات پس از پیدایی اسلام روی داد که سرانجام به سرنگونی پادشاهی ساسانیان منجر شد. عربها پس از ظهور اسلام و در دوران امویان به اروپا تاختند؛ مناطق اسپانیا، پرتقال، آندورا، جنوب فرانسه را به تسلط خود در آوردند، بر دریای مدیترانه تسلط یافتند و این روند در دوره عباسیان نیز ادامه داشت . آنها مجموعاهفتصد سال در نواحی جنوب غربی اروپا حکومتهایی زیر نظر خلفای مرکزی را اداره میکردند . در این دوران بود که کتابهای علمی، تاریخی، فلسفی بسیاری از زبانهای لاتین به عربی ترجمه شد .
مردم عرب قبل از اسلام به دو دسته تقسیم میشوند: عرب بَدوی و عرب حَضَر. عرب بدوی در فارسی به معنای چادرنشین است و عرب حضر به معنی شهرنشین.
قبل از آن که محمد دین اسلام در عربستان تبلیغ کند، افراد هر قبیله، اخلاق، آداب و دین مخصوصی داشتند و هر یک پیرو فرمان رئیس قبیلهٔ خود بودند. به دلیل کم بودن آب و مواد اولیهٔ زندگی و منحصر شدن ثروت و دارایی آنها به چند حیوان، نخل و مختصر آبی که در چشمهها جمع میشد، قوم عرب را که همه به این مایههای حیاتی احتیاج داشتند برآن میداشت که پیوسته بر سر دفاع از داراییهای اندکشان با یکدیگر به جنگ و جدال بپردازند. از این رو اعراب در جنگجویی، تیراندازی، سوارکاری، تعرض، گریز و کلیهٔ آداب جنگ مهارت ذاتی داشتند و چون دارایی زیادی در اختیار نداشتند و پایبند مکانی ثابت نیز نبودند، به دنیا و تعلقات آن بیعلاقه بودند و دارای وجودی سرکش و آزادمنش و به اعتقاد خودشان دارای نفسی اَبّی که به آسانی زیر بار زور اینوآن نمیرود بودند و قبول ظلم و زور را از دیگران بر خود عار میشمارند. بنابراین در دفاع از این فضایل تا زمانی که جان داشتند میکوشیدند و کشته شدن در این راه را برای خود افتخار میدانستند.
نتیجهٔ ویژگیهایی که در بالا ذکر شد آن بود که قبایل و خانوادههای عرب بیشتر زمانها بر سر اموری جزئی یا مسائلی پوچ سالها و حتی نسلها با یکدیگر میجنگیدند و هیچکدام از قبال طرف جنگ نیز حاضر به قبول شکست نبودند و پذیرفتن آن را ننگ میدانستند. به همین دلیل حالت جنگ و کشتار در میان اعراب دائمی بوده است تا جایی که بزرگان قبایلِ در حال جنگ با هم قرار گذاشتند تا از ۱۲ ماه سال، ۴ ماه که شامل ماههای رجب، ذیالقعده، ذیالحجه و محرم بود خصومتها و کینهها را کنار گذاشته و دست از جنگ بردارند.
به علت هوای صاف و آسمان درخشان و پرستارهٔ سرزمین عربستان و سادگی و کوچک بودن زندگی و دایرهٔ معیشتی آنها که باعث میشد مجال فراوانی برای بیکاری بیابند، این قوم، مردمی باذوق، شاعر و سادهگو بار آمدند و زمانی که در جنگ بین قبایل شمشیر کارآمد نبود، میدان جنگ را به دست افراد دارای بلاغت و خطیبان و شاعران میسپردند تا رجزخوانی کنند.
با این حال که سرزمین عربستان دارای وسعت بسیار بود (تقریبأ دو برابر ایران کنونی) اما بدلیل شرایط جوی نامساعد و عدم حاصل خیزی زمینها و نبود آب کافی، باعث میشد تا افراد اندکی در آن سرزمین زندگی کنند. و به آن دلیل که اقوام برای بدست آوردن آب و شرایط مسائد زندگی، در این سرزمین پهناور پیوسته در حال حرکت از نقطهای به نقطهٔ دیگر بودند باعث میشد که از حال یکدیگر بیخبر باشند. به همین دلایل هیچ وقت اعراب نمیتوانستند به دور همدیگر جمع شوند و تشکیل ملتی واحد را بدهند. گذشته از این دلایل؛ وجود جنگ و کینهٔ همیشگی بین این قبایل نیز مانع تشکیل کشوری واحد میشد. دولتهای جهانگیر آن زمان نیز (همانند امپراتوری ایران و امپراتوری روم) به دلایل بالا حاضر به تصرف یک همچنین سرزمینی نبودند.
البته با وجود تفاسیر بالا بعضی از قبایل دارای یک رشته آداب و رسومی همانند مهماننوازی، وفای به عهد، کرم، جوانمردی و رشادت بودند و بعضی دیگر آداتی همانند کینهجویی، دزدی، غارتگری و زنده به گور کردن دختران داشتند.
دکتر مرزوق بن تنباک پژوهشگر، استاد دانشگاه و نویسنده سعودی با نفی این موضوع آن را یک توهم تاریخی توصیف کرد.
مراد از عرب اکنون ساکنان شبه جزیرهٔ عربستان ، اکثر ساکنان عراق و سوریه ، جنوب ترکیه ، اهالی عرب ایران، اهالی عرب فلسطین، لبنان و اردن، سرزمینهای شمالی قاره آفریقا یعنی کشورهای مصر، لیبی، تونس، الجزایر، مغرب، صحرا، موریتانی، و مناطقی از سرزمینهای جنوبی تر آن است. پیش از اسلام مراد از عرب مردمی بودهاند که در جزیرةالعرب زندگی میکردند زیرا مردم عراق و شام از ملتهای سریانی و کلدانی و نبطی و یهود و یونان و مردم مصر قبطی بودهاند و مردم مغرب از بربران بودهاند و همچنین مراد از قوم عرب پیش از اسلام، مردم بادیه نشین در جزیره العرب است که در جهت شمال جزیره العرب و شرق وادی نیل سکونت داشتهاند. و واژه عرب برابر بودهاست با بدو یا بادیه و آب خستِ عرب بنام عربة نامیده میشد.
فرزانه بهرام بن فرزانه فرهاد تاز، نام یکی از پسران سیامک بوده و تازیان از نسل اویند و از بعضی تواریخ نیز چنین معلوم میشود که تاز پسرزاده ٔ سیامک بن میشی بن کیومرث بوده و پدر جمله ٔ عرب است و نسب تمام عرب به تاز میرسد چنانکه نسب همه ٔ عجم به هوشنگ شاه میرسد. (آنندراج) (انجمن آرا)... و در سراج اللغات نوشته که تازی بمعنی عربی و این منسوب به تاز است چون لفظ تاز بمعنی تازنده نیز آمده و در اوائل اسلام عربان تاخت و تاراج بسیار در ایران کردهاند، بدین جهت نسبت به تاز کرده. (غیاث اللغات). بعضی حدس زدهاند که تازی اصلاً بمعنی چادرنشین است، از کلمه ٔ تاژ و تاز بمعنی چادر و خیمه و یاء نسبت، و همیشه آن را مقابل دهقان آرند. پس دهقان بمعنی روستانشین و تازی بمعنی چادرنشین است، طوائف چادرنشین که ییلاق و قشلاق کنند، مقابل دهقان که ساکن و تخته قاپو باشد. طبق این حدس کلمه ٔ مورد بحث بار اول بمعنی مطلق چادرنشین بودهاست و سپس بمعنی خاص تری فقط بر عرب اطلاق شدهاست. مردم چین عرب را تاش نامند و این تاش مأخوذ ازکلمه ٔ فارسی تاژی یا تازیست که بمعنی چادرنشین است و این نشان میدهد که مردم چین در اول عرب را بتوسط ایرانیان دریانورد و تجار برّی ایران شناختهاند.
مردم عرب به زبان عربی سخن میگویند، در کشورهای شمال آفریقا مناطقی چون الجزایر و لیبی اقلیتهایی به فرانسوی نیز سخن میگویند . عرب تباران بسیاری در کشورهای اروپایی منجمله در کشور فرانسه زندگی میکنند که ریشه بسیاری از آنها به سرزمینهای شمال آفریقا باز میگردد . یکی از مشهورترین این افراد زین الدین زیدان بازیکن پیشین تیم ملی فرانسهاست. این زبان از خانوادهی زبانهای سامی است گرچه تاثیرات فراوانی بر زبان پارسی (از خانوادهی زبانهای هندواروپایی) داشته است.
تاریخ اعراب تاریخی پر از تحولات دینی، سیاسی و فراز و فرودهای اجتماعی است . مهمترین و نامدارترین دولتها و پادشاهیهای عربی دولت و مملکت «سبا » بود که در جنوب دولت معین و شمال دولت قتبان وشمال غربی حضرموت واقع بود، و کم کم اسم وشهرت آن بردیگر کشورهای نزدیک غلبه نمود. آغاز تشکیل این دولت به گمان قوی ازسده هشتم یا آغاز سده نهم پیش از میلاد مسیح است. از این زمان تا براندازی دولت خودکفای یمن در دست حبشیها در ۵۲۵ مسیحی (میلادی) تاریخ پادشاهی «سبأ» به چهار دوره تقسیم میشود که در واقع دو دوره نخست آن دولت سبأ بمعنی ویژه بوده و در دو دوره بعد اگر چه اسم دولت «عنوان سبأ» داشت اما بیشتر نفوذ وحکومت در دست اقوام دیگر یمنی بود. حدس قوی میرود که این چهار دوره با چهار رخداد توام است یعنی پایان نخستین و آغاز دومی با براندازی کامل (یا از دست رفتن موقع مهم) دولت معین وابتدای سومی با از میان رفتن دولت قتبان وبالا گرفتن نفوذ ریدان و حِمیرها وابتدای چهارمی با استیلای اولی حبشه وانقراض دولت حضرموت مقارن است.
دوره نخست پادشاهی کهنه که باسم «مکارب» یعنی (سبأ) نامیده میشود از ابتدای امر دولت سبأ تا حدود قرن ششم قبل از میلاد مسیح (یا اواسط قرن هشتم) فرمانروای مملکت سبأ بودند. اسامی چند تن از این پادشاهان سبأ از کتیبهها بدست آمده که روی همرفته پنج اسم میشود (یعنی اسامی مکرر میشود) و با احتمال قوی ۱۴ نفر از آنها یک سلسله را تشکیل میدهند که پشت بر پشت در مملکت سبأ حکمرانی کردهاند. چند نفر از آنها اسم مشابه مانند: یثعمر یا یثمر دارند.
نام عرب بصورت نوشتاری برای نخستین بار در سنگنوشتهای آشوری بتاریخ ۸۵۳ پیش از میلاد آمدهاست. در آن سنگنوشته شلمانسر سوم (Shalmaneser III) در ضمن نام بردن از مردمانی که از او در نبرد کرکر شکست خوردند از شاهی به نام گیندیبو از ماتو اربای (سرزمین عرب) نام میبرد. همچنین در سنگنبشتههای دوره هخامنشی در ایران از مردمان سرزمین Arabaya به عنوان یکی از ملتهای پیرو شاهنشاهی هخامنشی نام برده شدهاست.عربها گهگاه به مرزهای ایران نیز حملاتی میکردند. یکی از بزرگترین این حملات در زمان شاپور دوم انجام گرفت که شاپور به سختی آنان را سرکوب کرد. چنین گفتهاند که او شانههای عربها را سوراخ کرد و از میان آن ریسمانی را گذراند؛ از این رو بدو لقب شانه سنب (ذوالاکتاف) دادند. ولی بزرگترین این حملات پس از پیدایی اسلام روی داد که سرانجام به سرنگونی پادشاهی ساسانیان منجر شد. عربها پس از ظهور اسلام و در دوران امویان به اروپا تاختند؛ مناطق اسپانیا، پرتقال، آندورا، جنوب فرانسه را به تسلط خود در آوردند، بر دریای مدیترانه تسلط یافتند و این روند در دوره عباسیان نیز ادامه داشت . آنها مجموعاهفتصد سال در نواحی جنوب غربی اروپا حکومتهایی زیر نظر خلفای مرکزی را اداره میکردند . در این دوران بود که کتابهای علمی، تاریخی، فلسفی بسیاری از زبانهای لاتین به عربی ترجمه شد .
مردم عرب قبل از اسلام به دو دسته تقسیم میشوند: عرب بَدوی و عرب حَضَر. عرب بدوی در فارسی به معنای چادرنشین است و عرب حضر به معنی شهرنشین.
قبل از آن که محمد دین اسلام در عربستان تبلیغ کند، افراد هر قبیله، اخلاق، آداب و دین مخصوصی داشتند و هر یک پیرو فرمان رئیس قبیلهٔ خود بودند. به دلیل کم بودن آب و مواد اولیهٔ زندگی و منحصر شدن ثروت و دارایی آنها به چند حیوان، نخل و مختصر آبی که در چشمهها جمع میشد، قوم عرب را که همه به این مایههای حیاتی احتیاج داشتند برآن میداشت که پیوسته بر سر دفاع از داراییهای اندکشان با یکدیگر به جنگ و جدال بپردازند. از این رو اعراب در جنگجویی، تیراندازی، سوارکاری، تعرض، گریز و کلیهٔ آداب جنگ مهارت ذاتی داشتند و چون دارایی زیادی در اختیار نداشتند و پایبند مکانی ثابت نیز نبودند، به دنیا و تعلقات آن بیعلاقه بودند و دارای وجودی سرکش و آزادمنش و به اعتقاد خودشان دارای نفسی اَبّی که به آسانی زیر بار زور اینوآن نمیرود بودند و قبول ظلم و زور را از دیگران بر خود عار میشمارند. بنابراین در دفاع از این فضایل تا زمانی که جان داشتند میکوشیدند و کشته شدن در این راه را برای خود افتخار میدانستند.
نتیجهٔ ویژگیهایی که در بالا ذکر شد آن بود که قبایل و خانوادههای عرب بیشتر زمانها بر سر اموری جزئی یا مسائلی پوچ سالها و حتی نسلها با یکدیگر میجنگیدند و هیچکدام از قبال طرف جنگ نیز حاضر به قبول شکست نبودند و پذیرفتن آن را ننگ میدانستند. به همین دلیل حالت جنگ و کشتار در میان اعراب دائمی بوده است تا جایی که بزرگان قبایلِ در حال جنگ با هم قرار گذاشتند تا از ۱۲ ماه سال، ۴ ماه که شامل ماههای رجب، ذیالقعده، ذیالحجه و محرم بود خصومتها و کینهها را کنار گذاشته و دست از جنگ بردارند.
به علت هوای صاف و آسمان درخشان و پرستارهٔ سرزمین عربستان و سادگی و کوچک بودن زندگی و دایرهٔ معیشتی آنها که باعث میشد مجال فراوانی برای بیکاری بیابند، این قوم، مردمی باذوق، شاعر و سادهگو بار آمدند و زمانی که در جنگ بین قبایل شمشیر کارآمد نبود، میدان جنگ را به دست افراد دارای بلاغت و خطیبان و شاعران میسپردند تا رجزخوانی کنند.
با این حال که سرزمین عربستان دارای وسعت بسیار بود (تقریبأ دو برابر ایران کنونی) اما بدلیل شرایط جوی نامساعد و عدم حاصل خیزی زمینها و نبود آب کافی، باعث میشد تا افراد اندکی در آن سرزمین زندگی کنند. و به آن دلیل که اقوام برای بدست آوردن آب و شرایط مسائد زندگی، در این سرزمین پهناور پیوسته در حال حرکت از نقطهای به نقطهٔ دیگر بودند باعث میشد که از حال یکدیگر بیخبر باشند. به همین دلایل هیچ وقت اعراب نمیتوانستند به دور همدیگر جمع شوند و تشکیل ملتی واحد را بدهند. گذشته از این دلایل؛ وجود جنگ و کینهٔ همیشگی بین این قبایل نیز مانع تشکیل کشوری واحد میشد. دولتهای جهانگیر آن زمان نیز (همانند امپراتوری ایران و امپراتوری روم) به دلایل بالا حاضر به تصرف یک همچنین سرزمینی نبودند.
البته با وجود تفاسیر بالا بعضی از قبایل دارای یک رشته آداب و رسومی همانند مهماننوازی، وفای به عهد، کرم، جوانمردی و رشادت بودند و بعضی دیگر آداتی همانند کینهجویی، دزدی، غارتگری و زنده به گور کردن دختران داشتند.
دکتر مرزوق بن تنباک پژوهشگر، استاد دانشگاه و نویسنده سعودی با نفی این موضوع آن را یک توهم تاریخی توصیف کرد.
ساعت : 3:59 pm | نویسنده : admin
|
مطلب بعدی